سلام دوستان به وبلاگ گوناگون خوش اومدید ... من سعی می کنم مطالب متنوع و جدیدی تو این وبلاگ قرار بدم ، امیدوارم که شما هم نظرات خودتون و اعلام کنید تا وبلاگ پر بارتر بشه ....
راوی مىگوید: «کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام علیهالسلام را نظاره مىکردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشتهاى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد. آنچنان نور چهرهاش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت.
حسین علیهالسلام در آن حال شربتى آب مىخواست. شنیدم مردى سنگدل و بىایمان پاسخ داد: آب نیاشامى تا بر آتش درآئى (نعوذ باللَّه) و از حمیم آن بنوشى. (وَاللَّهِ لا تَذُوقُ الْماءَ حَتَّى تَرِدَ الْحامِیَةَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمیمِها)
امام علیهالسلام در پاسخ فرمود: «إِنَّما أَرِدُ عَلى جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ وَأَسْکُنُ مَعَهُ فِی دارِهِ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ وَأَشْکُو إِلَیْهِ ما ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَفَعَلْتُمْ بِی»
سلام ای غروب غریبانه دل سلام ای طلوع سحرگاه رفتن سلام ای غم لحظه های جدایی خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای قصه عاشقانه خدا حافظ ای آبی روشن عشق